موسیقی متن سایت
موسیقی‌ی متن آی آدم‌ها راهِ رهایی موسیقی : میدیا فرج نژاد با صدای سید حسام سراج است.

۱۳۸۸/۷/۲۲

روی موج کوتاه

.
صورت‌ام را می‌شویم
بوی خزر نمی‌دهد این آب
!

...................................۱۲ ٢٠٠٩اکتبر
............................... روزویل کالیرنیا

روی موج کوتاه

.

سایه‌ات را کنار می‌زنم
تا در آینه‌ات دیده شوم
..................................۱۲ ٢٠٠٩اکتبر
............................... روزویل کالیرنیا

روی موج کوتاه

.
با این الف نه می‌شود
گلی را آب داد
و نه می‌شود
دریاچه‌ای را آبی کرد
کاش می‌شد به کلاس اول برگردم
خانم معلم‌ام
آن‌قدر هم قد بلند نیست دیگر
می‌شود گوش‌اش را کشید
.
..................................٧. ٢٠٠٩اکتبر
............................... روزویل کالیرنیا

روی موج کوتاه

.
به سایه‌ام اجازه‌ی دخول می‌دهد
خورشید از پشت پنجره ................
............................. سرک می‌کشد

کسی به‌در می‌کوبد
چشمان‌اش تر می‌شوند

...................................۱اکتبر ٢٠٠٩
............................... روزویل کالیرنیا

روی موج کوتاه

.
خواب‌ام نمی‌برد
برای‌ام قصه می‌گوید
ساعت کوچک روی تاقچه
به خواب می‌رود

...................................۱اکتبر ٢٠٠٩
............................... روزویل کالیرنیا

روی موج کوتاه

.
این خیابان
به های وی‌ی 80 می‌رسد
این جاده به اقیانوس اطلس می‌ریزد
کجاست کج‌راهه‌ای;
که به کردستان‌ام ببرد!؟
سپتامبر١٧..................................................٢٠٠٩
......................... روزویل کالیرنیا
.
highway 80 یکی از بزرگ‌راه‌های سراسری آمریکا

۱۳۸۸/۶/۱۲

روی موج کوتاه

.
نام پدربزرگ‌ام علی
و نام پدرم مهدی است
چه می‌کند این‌جا
...........................
...........شاعر

بی نام حبیب!
۱ ............................................. ٢٠٠٩سپتامبر
............................... روزویل کالیرنیا

۱۳۸۸/۶/۸

روی موج کوتاه

.
من آخرین مسافری نیستم
که از فرودگاه قدیمی
........................پرتاب شد
برای دیدن ستاره‌ی کوچک‌ام
............................پرواز کرده‌ام
لطفآ نام‌ام را
از لیست اشیاء مفقود شده
..........................خط نرنید

....................................اگست٢۱ ٢٠٠٩
............................... روزویل کالیرنیا

روی موج کوتاه

.
به خانه برنخواهم گشت
فرودگاه قدیمی را بسته‌اند
تا شاعر سال‌های دور
......................هوایی نشود

....................................اگست٢٠ ٢٠٠٩
............................... روزویل کالیرنیا

۱۳۸۸/۴/۲۸

تقصیر صندلی

.

پیدا کنید

ارتباط بین این دوربین بی‌پایه

و این آدم نزدیک بین پایه‌دار را

که پای این فانوس بی‌فتیله

تاریک شده‌اند

این مارمولک اگر سبز نیست

تقصیر صندلی‌هایی‌ست

که از درخت بودن

خسته شده‌اند

وگرنه صحبت داس و اره

آن قدر تیز نیست

که کاغذ تازه نوشته شده

بوی بکارت کاج‌های جوان بدهد

بلندی‌ی این دیوار را

کوتاه آمده‌اند

تا احتیاجی نباشد

که صبح را

زیر پای‌ات بگذاری

و نردبان خمیده را

با رنگ وارفته‌ی رنگین کمان

خط خطی بکنی

مشتی آینه

بر اندام بهار ببار

تا خیابان کوتاه بن بست

با خیال کوچک سبرینه

دیداری تازه کند

آن که از کبوتران‌ات می گوید

هیچ نسبتی با آبی‌ی آسمان تو ندارد

هرچند باید قرابتی بین ساطور و جلاد باشد

که این گونه صاف و پوست کنده

با هم کنار می‌آیند

.......................... ۱۴ ژانویه ٫۲۰۰۷ روزویل کالیفرنیا

۱۳۸۸/۴/۱۲

بیا به تماشای آفتاب بنشینیم

.
تقدیم به: دختران آفتاب
.
پیش از آن‌که اتفاق بیافتد

چهار صندلی‌ی دسته‌دار
دور میدان غار غار نشاندیم
ما با صدای کوچه تمرین می‌کردیم
و هیچ‌کس به این چهار حنجره‌ی تازه‌کار
................................ شلیک نمی‌کرد
بخت با ما بود
که انتهای خیابان را
از گل‌های شیپوری
................ پر می‌کردند
تا بهتر شنیده شویم
مردان بازنشسته
کودکان دیروز را صله می‌دادند
و خواب ما تا صبح
................ سپیده می‌زد
مادران داغدار
ا
نگشتان پیروزی
............. در هوا می‌رقصاندند
و ما نشان می‌دادیم که می‌توانیم
دستان خود را گره کنیم
سنگ‌پران‌های حرفه‌ای
با مرکب‌های آهنین
اجتماع دختران بهارپوش را
نظاره می‌کردند
و آفتاب در خیابان‌های شهر
................ رژه می‌رفت
ما نیز آموخته بودیم
که آزادی در اختیار است
.................. نه در اجبار
آن‌که رأیی دیگر در صندوق
به امانت گذاشته بود
بالا بلند آمده بود
تا جوانان تابناک
برای فروغ فرخزاد چراغ هدیه ببرند
ما نیز قلم‌هامان را تر می‌کردیم
تا زیر بیانیه‌ی خواب‌های تو
انگشت بزنیم‌
جای احمد شاملو هم خالی بود
این نیز روزگار غریبی‌ست
شاعر نازنین!!
................................... .٢٠٠٩جون ٣٠
............................... روزویل کالیرنیا

۱۳۸۸/۴/۷

روی موج کوتاه

.
آخرین عدد رها می‌کند
اندیشه‌های درهم را
آن‌ سمتِ ارتباطِ اشاره
دستی جوینده
بر نطعِ کی‌برد
* می‌دود
و خواب در چشمِ تَرم می‌شکند**.

....................................
۲۸جون ٢٠٠٩
............................... روزویل کالیرنیا
.
*Keyboard
** برداشتی از شعر نیمای بزرگ

۱۳۸۸/۳/۱۹

سفر

.
دست می‌برم
صدایی که انگشتان‌ام را
تر می‌کند
شنیده نمی‌شود
با آینه می‌گویم
راز سفری را
که از چمدان، خالی‌ست

...................................
١١ می ٢٠٠٩

..............................کوُل کالیفرنیا


به این درخت شلیک نکنید

.

پشت این دیوار
.......................خبری نیست
مثل همه‌ی بعد از ظهرهایی
که باران خزر را نقطه‌چین می‌کند
و من نخواهم بود
که دست آب را بگیرم
و زیردرخت گردو پهن کنم
تا کناره‌های تنهایی خیس نشوند
*
تکیف این مالا*ی پیر چیست
وقتی شما دریاچه را
به کثیرالاضلاعی‌ نا منظم تقسیم می‌کنید
که تنها ضلعی کوچک‌ از آن
از باغ‌های زیتون رودبارعبور می‌کند
*
یک شاخه از درخت نورس زیتون
به دهانه‌ی این تفنگ پیر آویزان کنید
تا هیچ سربازی
به سنگ‌اندازهای جوان فلسطینی
................................شلیک نکند
*
لطفآ به این پریده‌رنگ
.....................سنگ
پرتاب نکنید
دختران باکره
با مریم مقدس
همخوابه نمی‌
‌شوند
................................٢٣ می ٢٠٠٩

...........................کوُل کالیفرنیا

*مالا: ماهیگیر به زبان گیلکی

۱۳۸۸/۲/۲۴

روی موج کوتاه

.

در اننظار دیدن‌ات

بوسه‌های نخستین

......................باور نمی‌شو‌ند

اینک سال‌هاست

به نگاهی خلاصه دل بسته‌ام

که از یک عکس ۶ در۴ قدیمی

از جایی دور پرتاب شده است.

............................... .می ٢٠٠٩

...........................کوُل کالیفرنیا


۱۳۸۸/۲/۱۷

از حرف‌های شما!

.

..............................................برای بیژن و شاپور و عمران به تساوی

اسم‌ات که خوانده شد

تمام کابل‌های تلفن

که زیرِ زمین ِ سخت

سخت خوابیده بودند

.........................بی‌سیم‌تر شدند

و نام‌های مستعارت

ای_میل شد.

*

در کوچه‌های یار

کسی صدای‌ات را

........................طرح زد بر دیوار

تا هم طرح تازه شد

هم وهمِ سبز تازه شود همْ‌طرح

مثل شما و شما و شما!

*

وقتی که هیچ نشد باز

ما باز باز شدیم

در بی‌نهایت پروازهای بلندت

**

نه باغ خنده به لب زد

...............................نه باغچه

وقتی سفر

دستان فراخ‌ات را

............................دراز کرد

و دیگرانِ تو ماندند بی تو

مثل شما و شما

* *

آن سوی دیگرانِ تو اما

ماندند نیز

تا چشم خاک نبندد

و چشم‌های تو تاریک شد

و طرح‌های تو با طنز گفته شد هنوز

در کارهای بارْ بارِ شما

آمده در دفتر‌هنر ویژه‌ی سه‌تفنگدار

روزویل کالیفرنیا ۲۸ اگوست ۲۰۰۸

۱۳۸۸/۲/۱۶

تنهایی‌ام را در آینه خالی می‌کنم

.

آستین‌‌ام را بالا نمی‌زنم

با فواره می‌قصم

فرمان ایست را می‌روم

با چراغ روشن می‌شوم

کنار برف دراز می‌کشم

تنهایی‌ام را در آینه خالی می‌کنم

پاییز را سبز می‌بینم

کویر را آب می‌دهم

درخت را به شاخه پیوند می‌زنم

به خانه بر می‌گردم

دختران‌ آفتاب را

گلباران می‌کنم

و با گرسنگی سیر می‌شوم

*

لازم نیست

آستین‌‌ام‌ را بالا بزنم!

خواب دریاچه‌ست که از چشمان‌ام می‌گذرد

................................١٠ آوریل ٢٠٠٩

...........................کوُل کالیفرنیا


۱۳۸۸/۲/۱۰

اسم این کوچه شهید نشد

.

وقتی شناسنامه‌ام

آن قدر باطل شد

که "پِرلاشِز"*

لاشه نمی‌پذیرد

با صدای‌ات بلند ‌می‌شوم

که فاتحه‌ات ‌خوانده نیست

پس "فاتح شدم

و ۶٧٨"** بار

ساکن و مرداب

وقتی صدای مرغابی

بوی خزر می‌داد

خیابان ها سنگفرش بود

و فرش خانه‌ی همسایه سوراخ

دیوار موش داشت

و موش گوش

و ما فقط به ارتباط جبری اعداد

...............................جمع می‌شویم

اسم این کوچه شهید نمی‌شود

پس از بن بست که بالا می‌روی

"هوای تازه"*** می‌خوانی

و شاملو با پریا پریده بود

که از دریاچه دوریم

و آب رودخانه خیس نیست

...................................سی‌ام آوریل ٢٠٠٩

................................کوُل کالیفرنیا

*گورستانی که صادق هدایت در آن مدفون است.
**وام از شعر فروغ فرخ زاد
***اشاره به کتاب به همین نام از احمد شاملو

شناسنامه ٣٠

.

شناسنامه‌ام

تنهاترین ستاره‌ای‌ست

که بر پیشانی‌ی خزر

نوشته شده.

.........................سی ام آوریل ٢٠٠٩

.......................کوُل کالیفرنیا


۱۳۸۸/۲/۸

روی موج کوتاه

.

تاریک‌تر از آن‌ست

که از روز بگوید

از عشق می‌گوید وُ

از بهار

که هم‌جنس آفتاب‌اند!

.......................................١۵ مارس ٢٠٠٩

............................................ آبرن کالیفرنیا

۱۳۸۸/۲/۲

روی موج کوتاه

.

صبحانه‌ام را با تو تقسیم می‌کنم

سال‌هاست که رفته‌ای

وسهم تو از نان سنگگ

بر روی سفره

................کپک زده است!

..............................................١۵ مارس ٢٠٠٩

............................................ کوُل کالیفرنیا

۱۳۸۸/۱/۲۰

از پشت سیم‌ خاردار هم می‌شود شنید


.

از سیم خاردار می‌گذرد

و آن‌ سمت

مشتی که فال می‌گیرند

حرف‌ها که می‌گذرد

تابوت سبز می‌شود

........................تا درخت.

شکل حروف بی‌صدا!

خاموش است این دست

بلندگوهای مازاد بر احتیاج

خبری را اعلام نمی‌کنند

آن‌قدر تاریک است یکشنبه

که در تقویم امسال

...........................دیده نمی‌شود

فرق شما با ابر چیست؟

خواب‌ مرا هیچ رختخوابی

پهن نمی‌کند

باید بیرونِ این دایره

ریخته شده باشم

وگرنه ابروهای پیوسته‌ی عکس‌های قدیمی

قاب‌های‌ام را وصل می‌کردند

از پشت سیم‌ خاردار هم می‌شود شنید

بی پرِ پروانه

........................................................١۵ مارس ٢٠٠٩

.................................................... کوُل کالیفرنیا

۱۳۸۸/۱/۱

همین حوضچه‌ی خالی‌ست

.

نام این پرنده آن قدر سوراخ است که

"یاد یار مهربان آید همی"

کنار باغچه‌ سبز می‌‌شود

................................پاییز!

درختِ تنها میوه نمی‌دهد

دستان‌اش کوتاه‌اند

بوی توچال می‌دهد

حرف‌های رسیدن

نام شما چه بود؟!

این‌جا سوال‌های کوتاه

با شماره‌های بلند آویزان می‌شوند

"خواب‌های شماره‌دار

پشت دیوارهای شماطه"

مثل خدا همین حوضچه‌ی خالی‌ست

که ماهیان سرخ از آن بالا می‌روند

بالاتر از سرخ

پرنده‌ای‌ست

که پرواز را می‌پرد

نام شما چه بود؟

آخرین خبر هنوز داغ نشده است

دوربین‌ات را

روی این پرنده زووم کن

پرستوهای مسافر

تازه می‌شوند

یادداشت‌های کوچک

در خیابان‌های برهنه رژه می‌روند

نام شما چه بود؟

من از خاطرات سبز درخت

..........................پُرم

و شناسنامه‌ام

به کشاورزان بومی‌ی مکزیک

................................می‌رسد

..................................................................................... کوُول کالیفرنیا

.........................................................................فروردین ١٣٨٨

۱۳۸۷/۱۱/۹

تیر خلاص را رها کرده‌ام

.

کوچک‌تر از شمایم اما

تمام جهان را می‌خواهم

............................تسخیر کنم

دستان‌ام بزرگ‌اند

و در هیح دستکش چرمی‌ی اصل

..........................نمی‌گنجند

خودکار کوچک‌ام

خالی نمی‌شود

و بر هر چیری می‌نویسد

من با کسی نمی‌جنگم

آخرین بیانیه‌ام را نوشته‌ام

اهل معامله نیستم

.زیر هر شعر تازه‌ام

معاهده‌ی صلح با شما را

امضاء می‌کنم

تیر خلاص را رها کرده‌ام

و هیچ‌چیز در تیررس من نیست

تمام جهان را می‌خواهم

................................تسخیر کنم اما

.......................................................... ٢٣ ژانویه ٢٠٠٩

..................................................... روزویل کالیفرنیا

چلچله سبز نمی‌شود

.

این شعر بوی جیب کوچک بارانی‌تان را می‌دهد

لطفآ چاقوی کوچک جیبی‌تان را تیز نکنید

این‌جا نه چلچله سبز می‌شود

نه باغچه بوی بهار می‌دهد

هوا به‌قدری شرجی‌ست

که رنگ باروت را کدر می‌کند

چهار ساعت تا پیاده‌رو تاریک است

این فصل‌های پاره پاره

یک‌ساله نمی‌شوند

صدای خواب می‌دهد این دیروز.

روی دست‌های کوچه برده می‌شود

و کسی از انتشار پرواز این پرنده نگران است

دور تا دور میدان را دور می‌زنم

ایستگاه آخر دیده نمی‌شود

باید تا آن‌سوی رودخانه دوید

آن‌که نام‌ات را تکرار می‌کند

از تو خواهد گذشت

و خیابان از چهار سمتِ عمودی

بر تو خواهد ریخت

نشانی‌ی این ساختمان تاریخی را

یادداشت کنید

ما نه به گدشته فکر می‌کنیم

و نه در امروز قدم می‌زنیم

همه چیز به آینده می‌رسد

حتی این خواب‌ کوچک دندانه‌دار

که دیروزهای‌ام را تکرار می‌کند

دو ‌زیستیانی‌که هم از آب می‌گریزند وُ

هم از هوا.

بودن یا نبودن

بهانه‌یست برای ربودن

ربودن ثانیه‌های خلوت

ربودن لذت نوشیدن یک لیوان آب سرد

ربودن احساس دوست‌داشتن

من اجتماع خواب‌های پریشان‌ام

من اجتماع شعرهای کوتاه‌ام

من اجتماع شمایم

کمی صدای‌ام‌را زنگ بزنید

این‌جا روزویل* است

کمی که دورتر بشوید

به رودخانه خواهید ریخت

من از اهالی‌ی آب‌های خزرم

این رودخانه به اقیانوس اطلس می‌ریزد

و آرام، شهرم را از من جدا می‌کند

چمدان‌ام

از نام شما پر است

شناسنامه‌ام گم نمی‌شود

امضای شعرهای من

فلس ماهیانی‌ست

که خانه‌ام را به دریاچه وصل می‌کنند

.......................................................... ٢٢ ژانویه ٢٠٠٩

..................................................... روزویل کالیفرنیا
* نام شهری درشمال کالیفرنیا

۱۳۸۷/۱۰/۱۴

روی موج کوتاه

.
تکرار می‌کنم.
شماره می‌خورد نام‌ات
و این همه دیوار
بر تو قد می‌کشد
.......................................... ٣٠ دسامبر ۲۰۰۸
.................................... روزویل کالیفرنیا