۵۳
چه گوارا
شیرین بود اما نه گوارا
امپریالیست محترم
برای جلوگیری از اشاعهی این معما
دستور قتلاش را فرمود
چه گوارا
شیرین بود اما نه گوارا
امپریالیست محترم
برای جلوگیری از اشاعهی این معما
دستور قتلاش را فرمود
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید/ یک نفر در آب دارد می سپارد جان/ یکنفر دارد که دست و پای دائم می زند/ روی این دریای تند و تیره و سنگین که میداند. (نیما یوشیج)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر