۵۲
تنهاییام را
به کوچه میبرم
چشمان پنجره میبندد
**
بیتو بسر نمیشود!
تنهاییام را
به کوچه میبرم
چشمان پنجره میبندد
**
بیتو بسر نمیشود!
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید/ یک نفر در آب دارد می سپارد جان/ یکنفر دارد که دست و پای دائم می زند/ روی این دریای تند و تیره و سنگین که میداند. (نیما یوشیج)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر